نوشته خودم که مانند دلنوشته ای به دبیران در سال گذسته است:
از لحضه ای که وارد مدرسه شدم تا به امروز دبیران زیادی مرا به شاگردی قبول کرده اند هر کدام به نحوی به من و سایبر دانش اموزان علم یا هنری یاد داده اند که به نظر من بهترین هنر و علم زندگی تربیت است
تربیت
تربیت
تربیت
با توجه به این که امروزه سواد به معنای حفظ چهار فرمول و یادگیری سایر مباحث شده تربیت از یاد رفته وبه ان اهمیتی داده نمی شود در حالی که در قدیم اینگونه نبود و به تربیت از هر چیزی بیشتر توجه می شد
پرسش مهر ریاست محترم جمهور این گونه است که در سال گذشته چه مهارتی اموخته وامسال چه انتظاراتی دارد؟
و پاسخ من ایگونه است که در سال قبل هیچگونه اموزشی در حیطه تربیت نداشته و امسال انتظار ان را دارم که در زمیته تربیت اموزشی به من و سایر دانش اموزان داده شود .
«درستو بخون بچه تا فردا یه چیزی بشی!» طنین این سخن در دوران دانشآموزی و حتی دانشجویی، از زبان بزرگترها هنوز هم که هنوز در گوش بسیاری از ماست؛ تو گویی «درس نخواندن» مسبب بدبختی ما در آینده است. درس خواندنی که به نظر میرسد به قبولی در امتحانات، نمرههای خوب، رتبه خوبتر در کنکور و گرفتن مدرکی دانشگاهی تقلیل یافته است، بیآنکه این سؤال، جدی گرفته شود که «چرا باید درس بخوانیم؟»
در چنین شرایطی آنچه رخ داده بیشتر از هر چیزی به «کارخانه تولید مدرک» شبیه است، بیآنکه توجهی جدی به کارکرد اصلی «آموزش» در جامعه وجود داشته باشد.
به راستی آیا صرفاً قرار است تشکیلاتی عریض و طویل در قالب مدارس، مؤسسات آموزشی کمک درسی، مراکز آموزشی ریز و درشت دانشگاهی و… وجود داشته باشد که خروجیشان انبوهی از فارغالتحصیلان است که حالا دیگر در دستان خود فقط مدرک فلان و بهمان دارند؟ یا اساساً قرار است این سیستم آموزشی، فارغ از ارائه مدرک، کارکردی منحصربفرد در جامعه امروز و فردای ایران بازی کند؟
نگاهی گذرا به وضعیت موجود اعم از کمیت بالای فارغالتحصیلان در مقایسه با میزان بهبود شرایط جامعه ایران در حوزههای مختلف، آمار بیکاری، ناتوانی بسیاری از این فارغالتحصیلان در زندگی و کار و… خود نشانههایی واضح و مبرهنند که اهمیت توجه به بهبود و کارآمد کردن نظام آموزشی را دوچندان میکنند.
مدرسه به چه دردی میخورد؟
هیچ پدر و مادری با این پیشفرض، فرزندش را به مدرسه نمیفرستد که «بچه به مدرسه برود و درس بخواند و در نهایت مدرکی دانشگاهی بگیرد اما نتواند زندگی و کار خوبی داشته باشد».
فرض والدین این است که بچههاشان اگر درس بخوانند، دانشگاه بروند و مدارک دانشگاهی بگیرند، شادتر، موفقتر و پولدارتر خواهند شد و از همین روی از هیچ هزینهای برای رسیدن به این هدف مضایقه نمیکنند.
اما در این میان شاید پرداختن به این پرسش که «مدارس به چه دردی میخورند؟» و «کارکرد اصلی نظام آموزشی چیست؟» بتواند کمی این فضا را شفافتر کرده و در بهبود وضعیت موجود و ارتقاء کیفیت زندگی ما در جهانی که در آن سر میکنیم، بیفزاید.
اگر همان پیشفرض و انتظار کاملاً درست والدین را که موجب میشود تأکید کنند فرزندانشان درس بخوانند و به مدرسه و دانشگاه بروند، مرور کنیم، به این نتیجه میرسیم که پای این سوءتفاهم در میان است که گویی این انتظار در شرایط فعلی فقط در مدارس و دانشگاهها در حال تحققند اما پر بیراه نیست اگر بگوییم آن چنان که باید و شاید چنین نیست.
به این معنا که پدران و مادران انتظار دارند که فرزندانشان درس بخوانند و مدرک بگیرند چون بر این باورند که درنهایت آماده میشوند تا زندگی در جهان واقعی را تجربه کنند، بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، ازدواج کنند و زندگی زناشویی خوبی داشته باشند، شغلی مناسب پیدا کنند و درآمد خوبی داشته باشند، زندگی شادتر و موفقتری را تجربه کنند و آماده مواجهه با آینده هنوز نامعلومی باشند که نیازمند داشتن مجموعهای متنوع از مهارتها در زندگی است
در آیین بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی 98-97 که سیدمحمد بطحایی، وزیر آموزش و پرورش نیز رئیسجمهوری را همراهی میکرد، حجتالاسلام حسن روحانی در تداوم سنت طرح پرسش مهر از دانشآموزان، نوزدهمین پرسش مهر را هم مطرح کرد.
روحانی گفت: «سؤال پرسش مهر امسال در زمینه مهارتآموزی است. از شما دانشآموزان میپرسم پارسال چه مهارتهایی را آموختهاید و برای امسال چه انتظاراتی دارید؟ چه کسی به شما در مهارتآموزی بیشتر کمک کرده است؟ کدام معلم به شما بیشتر کمک کرده است؟ چه مهارتی فکر میکنید برای شما مهمتر است و میتواند در آینده زندگی شما مؤثر باشد؟ از مهارتهای بسیار ساده تا مهارتهای سخت. مدرسه جایگاه علم و تعلیم و تربیت و مهارت و مواجهه برای ورود به جامعه است. باید هر سال در پایان سال دانشآموزان یک مهارت جدید بیاموزند و جایگاه مهارتآموزی دانشآموزان در هر سال برای ما اهمیت دارد. دانشآموزان برای زندگی خود باید دنبال مهارت باشند.»